loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان,داستانک,داستان کوتاه,داستان های کوتاه,داستان کوتاه فلسفی,داستان کوتاه آموزنده,داستان های فلسفی,داستان فلسفی,داستان کوتاه عبرت آموز,داستان های آموزنده,داستان پند آموز,داستان های پند آموز,داستان

آخرین ارسال های انجمن

راه دشوار پولدار شدن (داستان آموزنده)

naser بازدید : 1177 دوشنبه 06 اردیبهشت 1395 : 11:04 ق.ظ نظرات (0)

مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت:

از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!

داستان دعای پیامبر برای درخت خشکیده

naser بازدید : 1256 جمعه 03 مهر 1394 : 20:37 ب.ظ نظرات (0)

چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از مكه به مدينه تشريف آوردند در آن مكان درخت خرمايي بود كه خشكيده بود آن حضرت هنگام موعظه كردن به آن درخت تكيه مي‌كردند، روزي حضرت به اصحاب فرمودند:

حکایت موش وشتر

naser بازدید : 915 یکشنبه 15 تیر 1393 : 22:22 ب.ظ نظرات (0)

موشی کوچک مهار شتری را در دست گرفته به جلو می کشید و به خود می بالید که این منم که شتر را می کشم. شتر با چالاکی در پی او می رفت. در این اثنا شتر به اندیشه ی غرور آمیز موش پی برد. پیش خود گفت : «فعلا سرخوشی کن تا به موقعش تو را به خودت بشناسم و رسوا گردی.»

داستان آموزنده قلب پیرمرد ومرد جوان

naser بازدید : 1272 شنبه 01 تیر 1392 : 19:18 ب.ظ نظرات (0)

روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه‌اي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده‌اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت.

به ادامه مطلب بروید

 

فروشی هست؟

naser بازدید : 1519 پنجشنبه 08 تیر 1391 : 17:48 ب.ظ نظرات (0)
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. 

یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 148
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 408
  • آی پی دیروز : 240
  • بازدید امروز : 4,149
  • باردید دیروز : 343
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4,149
  • بازدید ماه : 10,105
  • بازدید سال : 308,662
  • بازدید کلی : 7,388,355