loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

*************** به شانه های بی پناهت تکیه داده ام تا پناه من باشی خالی دست هایت را بوسه باران کرده ام دست هایم را بگیر   *************** ایستاده

آخرین ارسال های انجمن

اس ام اس عاشقانه وغم انگیز

naser بازدید : 2208 چهارشنبه 04 مرداد 1391 : 19:15 ب.ظ نظرات (0)

اس ام اس عاشقانه

به شانه های بی پناهت تکیه داده ام تا پناه من باشی
خالی دست هایت را بوسه باران کرده ام
دست هایم را بگیر

 



ایستاده ام در بینهایت شب
با بی نهایت غم
کسی سراغ کوچه انتظار را از من می گیرد
و من بن بست اندوه را در چشمانش می بینم
به جای پاسخ
در آغوشش می گیرم
در بی نهایت شب غم

 




در آن بیکران ها، در آن آسمان ها، توئی آرزویم
نشان از تو جویم، تو ای بی نشان غمگسار منی
قرار دل بی قرار منی، به رغم خزان نوبهار منی، نگارنده دل نگار منی

 



نازنین من کجایی . . .
تمام دیشبم به گریه گذشت
نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست !

 




میان تو و من فاصله ایست به پهنای یک عمر شاید؛ زیاد که نیست ؟
چه رنجی میکشم من … چه تحملی میکنی تو !!!
آغوشمان باز خواهد بود برای رسیدن خسته که نمیشوی ؟
چه اگر برسم … چه اگر نرسی
چه اگر نیایم …چه اگر نیایی
چه اگر نباشم … چه اگر نباشی.
بگو که روزی به هم میرسیم . بگو که هستی . همین

 




شقایق گریه کن دلتنگ یارم
دگر از دوری اش طاقت ندارم

 




با تو از خاطره ها سرشارم، با تو تا آخر شب بیدارم
عشق من دست تو یعنی خورشید، گرمی دست تو را کم دارم

 




سراغ از من نمیگیری گل نازم
نمیشناسی صدای کهنه سازم
نمیدونی مگه اینجا دلم تنگه
نمی بینی مگه با غصه دمسازم
سراغ از من نمیگیری مگیر اما
فراموشم نکن هرگز گل زیبا

 




عمری با غم عشقت نشستم، به تو پیوستمو از خود گسستم، ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود، تو را دیدم، پرستیدم، شکستم!

 




روی آن شیشه تبدار تو را ” ها  ” کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم




تا که بودیم نبودیم کسی، کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند، خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست، نه در آن موقع که افتاد و شکست




نازنین یگانه من
نگاهت را از من بر مگیر که بی آن
تنهاترینم
و کلامت را از من دریغ مدار که
سکوت تو ، لحظه هایم را از هم می درد
و لبخندت را از من پنهان نکن
که خنده ات شکوفه های عشقم را به ثمر می رساند
گامهایت را استوار ساز و شانه هایت را تکیه گاهم کن
که بی تو پر می شوم از تمام خزانهای نیامده …




موج اگه میدونست که ساحل هیچ وقت دستش رو نمیگیره، هرگز نفس نفس نمیزد برای رسیدن بهش
 


شبو از قصه جدا کن
چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای
گریه های آخر من



من از زمانه که دسـت تـو داد تقدیرم
هـنوز هم که هـنوز اسـت سخت دلگیرم
تو رفته ای ومن اندر در هجوم خاطره ها
چو قـاب عـکس قدیمی اســیر تصویرم




خواب سبز رازقی باش
عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب
تو طلوع زندگی باش




وقتی خاطره های ادم زیاد میشه دیوار اتاقش پرعکس میشه
اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسش رو به دیوار بزنی



من پر از حرف سکوتم
خالیم رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت
تشنه ام کویر لوتم




ادم عزیزانشو فراموش نمیکنه بلکه به ندیدنشون عادت میکنه
تقدیم به کسی که عادت به ندیدنش مثل فراموش کردنش غیرممکنه!!




نمیخوام آشفته باشم
آرزوی خفته باشم
تو نـذار آخـر قصه
حرفـمو نگفته باشم




پلکهای مرطوب مرا باور کن، این باران نیست که میبارد، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزن




آمد از باغ نگاهم برگ سبزی چید و رفت
واژه امید از چشمان من دزدید و رفت
او که عمری با غزلهای دلم خو کرده بود
عاقبت از ایل چشم شاعرم کوچید و رفت




کوچه کوچه بغض هایم شد مسیر رفتنش
هق هق این کودک احساس را نشنید و رفت
دفتر غم های من در پیش چشمش باز بود
خاطرات تلخ و شیرینی به من بخشید و رفت




گرچه او مرهم نشد بر زخم های قلب من
روی زخم کهنه ام مُشتی نمک پاشید و رفت
گریه هایش را درون بقچه ای پیچیده بود
وقت رفتن با لبی خندان مرا بوسید و رفت




باران از راه رسید
عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پرورانید
زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد
ناگهان پاییز عشقم از راه رسید
آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست




امشب دوباره یاد تو داغ دلم رو تازه کرد
نبودنت کنار من غمهامو بی اندازه کرد




دلی بستم به ان عهدی که بستی
تو اخر هر دو را با هم شکستی

 



هیچ بارانی جای پای تو را از کوچه های قلبم نخواهد شست

 



ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش
یار ما چون نیست با هر که خواهی یار باش



دلتنگیهایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریائیت کنم تا بدانی که دلتنگم
 


ایمان داشته باش که کوچکترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شود. ویکتور هوگو
 


نمیدانم که بودی یا چه بودی
ولی بی حرف قلبم را ربودی
نمیدانم که هستم یا چه هستم
ولی هر لحظه در فکر تو هستم
 


گاه گاهی که دلم تنگ و نگاهم ابری است
کاش می شد که تو را میدیدم
 



اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش
اگر حرفی زدم از دل ، تویی مفهوم و معنایش
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرطی که گهگاهی تو هم از من کنی یادی



به همان قدر که چشم تو پر از زیباییست
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهائیست

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 77
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 460
  • آی پی دیروز : 266
  • بازدید امروز : 1,566
  • باردید دیروز : 443
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4,902
  • بازدید ماه : 4,902
  • بازدید سال : 303,459
  • بازدید کلی : 7,383,152