خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
زخم پاهایم به من میخندد...
بقیه درادامه مطلب
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 6 | seogoodgirllll |
![]() |
2 | 92 | mohsenporali |
![]() |
1 | 134 | mohsenporali |
![]() |
1 | 72 | mohsenporali |
![]() |
1 | 576 | mohsenporali |
![]() |
1 | 260 | elhamrezaii1369 |
![]() |
0 | 25 | amir14364 |
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.
خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم
زخم پاهایم به من میخندد...
بقیه درادامه مطلب
به ادامه مطلب بروید
یکی از دوستام با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که 5 ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!