loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

در زمانهای قدیم  پسر قاضی شهری از دنیا رفت، او بسیار ناراحت شد و بسیار بی تابی می کرد. دو خردمند فرزانه وقتی حال او را چنین دیدند نزد او برای طلب قضاوت آمدند. یکی از آن ها گفت:

آخرین ارسال های انجمن

قاضی(داستان آموزنده)

naser بازدید : 3002 دوشنبه 01 خرداد 1391 : 14:41 ب.ظ نظرات (0)

در زمانهای قدیم  پسر قاضی شهری از دنیا رفت، او بسیار ناراحت شد و بسیار بی تابی می کرد.

دو خردمند فرزانه وقتی حال او را چنین دیدند نزد او برای طلب قضاوت آمدند.

یکی از آن ها گفت:

 

 

داستان کوتاه آموزنده جالب

گوسفندان این مرد به زراعت من آمده اند و آن را خراب نموده اند.

دیگری گفت: این زراعت در میان کوه و نهر آب واقع شده و برای من راهی جز این نبود که گوسفندانم را از راه زراعت به سوی نهر آب ببرم.
قاضی به اولی گفت:آیا تو هنگام زراعت نمی دانستی که در آن جا راه مردم است که گوسفندان خود را از آن راه به آب برسانند؟

 او در پاسخ گفت: تو هنگامی که دارای پسر شدی نمی دانستی که سر انجام او می میرد،پس به قضاوت خودت رفتار کن. سپس آن دو برخواستند و رفتند.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 208
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 339
  • آی پی دیروز : 240
  • بازدید امروز : 693
  • باردید دیروز : 343
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 693
  • بازدید ماه : 6,649
  • بازدید سال : 305,206
  • بازدید کلی : 7,384,899