شعر طنز زن ذلیل

آخرین ارسال های انجمن

عنوان	پاسخ	بازدید	توسط
اجرای پارتیشن اداری شیشه ای	0	5	seogoodgirllll
خرید سرویس چوب	2	92	mohsenporali
چهارچوب فلزی درب ضد سرقت	1	133	mohsenporali
اجزاء تشکیل دهنده اسکلت فلزی	1	72	mohsenporali
کشتی کج(آشنایی با کشتی کج)	1	575	mohsenporali
درب ضد سرقت بهتر است یا انواع حفاظ های خانگی؟	1	259	elhamrezaii1369
نمایندگی بوتان منطقه 4	0	25	amir14364

naser 
  بازدید : 949
شنبه 15 فروردین 1394 : 23:23 ب.ظ 
نظرات (0)

گشته اسباب غرور و دلخوشی

یک زن لاغر سیاه و کشمشی

با قدی چون نردبانی بر چنار

کی توانم راه رفتن در کنار

دستها چون بیل و ناخن دسته بیل

در تنم خنجر کند چون سیخ و میل

موی سر کم پشت و صورت پر ز مو

ماه پر لک گشته این سیمینه رو

چون ببینی خنده هایش پر کشی

یک به یک دندان زرد و سیم کشی

با دماغی تیز و باریک و بلند

چهره اش کرده فریبا و لوند

چشم و ابرو در هم و مخموره حال

ریز چون بادام خشک و زرد کال

کی زبان آید به کامش در سکوت

میزند مغزم دگر زنگی و سوت

مادری دارد چو رستم پهلوان

نعره اش لرزد تن شیر ژیان

هفته ای ده شب بیاید خواهرش

پر کند از مرغ و ماهی هیکلش

گشته ام پیر و زمین گیر و علیل

هست تیره روزگار زن زلیل

مطالب مرتبط

ارسال نظر برای این مطلب