در زمان ها ي گذشته ،
پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و
براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
اجرای پارتیشن اداری شیشه ای | 0 | 11 | seogoodgirllll |
خرید سرویس چوب | 2 | 97 | mohsenporali |
چهارچوب فلزی درب ضد سرقت | 1 | 137 | mohsenporali |
اجزاء تشکیل دهنده اسکلت فلزی | 1 | 77 | mohsenporali |
کشتی کج(آشنایی با کشتی کج) | 1 | 579 | mohsenporali |
درب ضد سرقت بهتر است یا انواع حفاظ های خانگی؟ | 1 | 264 | elhamrezaii1369 |
نمایندگی بوتان منطقه 4 | 0 | 28 | amir14364 |
در زمان ها ي گذشته ،
پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و
براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد...
کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد…
پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.
...
به ادامه مطلب بروید
فرشته تصمیمش را گرفته بود. پیش خدا رفت و گفت:
خدایا، می خواهم زمین را از نزدیک ببینم. اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمینی است.
خداوند درخواست فرشته را پذیرفت.
حسن نامي وارد دهي شد و در مكاني كه اهالي ده جمع شده بودند نشست و بناي گريه گذاشت.
سبب گريهاش را پرسيدند، گفت: من مردغريبي هستم و شغلي ندارم براي بدبختي خودم گريه ميكنم، مردم ده او را به شغل كشاورزي گرفتند.
شب ديگر ديدند همان مرد باز گريه ميكند، گفتند حسن آقا ديگر چه شده؟ حالا كه شغل پيدا كردي،
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسكن داريد و ميتوانيد خوتان را از سرما و گرما حفظ كنيد ولي من غريبم و خانه ندارم براي همين بدبختي گريه ميكنم.