loading...

سایت تفریحی وسرگرمی آسیافان

داستان,داستانک,dastan,dastanak,dastan kotah,dastan kotahe amozande,dastan ziba,dastan jaleb,داستان پرمعنا,داستان بافکر,داستان بسیار زیبای جالب

آخرین ارسال های انجمن

گریه پرمعنا!(داستان کوتاه)

naser بازدید : 2533 جمعه 13 مرداد 1391 : 2:54 ق.ظ نظرات (0)

حسن نامي وارد دهي شد و در مكاني كه اهالي ده جمع شده بودند نشست و بناي گريه گذاشت.

سبب گريه‌اش را پرسيدند، گفت: من مردغريبي هستم و شغلي ندارم براي بدبختي خودم گريه مي‌كنم، مردم ده او را به شغل كشاورزي گرفتند.

شب ديگر ديدند همان مرد باز گريه مي‌كند، گفتند حسن آقا ديگر چه شده؟ حالا كه شغل پيدا كردي،
گفت: شما همه منزل و ماءوا مسكن داريد و مي‌توانيد خوتان را از سرما و گرما حفظ كنيد ولي من غريبم و خانه ندارم براي همين بدبختي گريه مي‌كنم.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • سرگرمی
  • آرایش وزیبایی
  • فرهنگ وهنر
  • آشپزی وتغذیه
  • روانشناسی
  • زندگی زناشویی
  • بازار
  • سلامت
  • کامپیوتر واینترنت
  • تصاویر
  • دنیای مد
  • آهنگ
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1600
  • کل نظرات : 504
  • افراد آنلاین : 210
  • تعداد اعضا : 2118
  • آی پی امروز : 398
  • آی پی دیروز : 240
  • بازدید امروز : 2,670
  • باردید دیروز : 343
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,670
  • بازدید ماه : 8,626
  • بازدید سال : 307,183
  • بازدید کلی : 7,386,876